شب های سرد زمستان و ریزش برف هنگامی خوشایند است که زیر سقف خانه حضور داشته باشد و گرمای مناسبی در خانه ها باشد. اما در یکی از روزهای سرد زمستانی به قدم زدن تصمیم گرفتم، با یکی از دوستان از وضعیت کنونی افغانستان روایت های داشتیم. او حکایت های جدی از شرایط بد همشهریان کابلی داشت که در بدترین وضعیت زنده گی میکنند.
روایت از وضعیت ادامه یافت، آرام آرام به ناحیه ی نهم شهر کابل رسیدیم. مارکیت مکروریان سوم که زمانی مزدحم ترین نقطه ی شهر بود، گشت و گذار در آن لذت بخش ترین لحظات زنده گی را رقم می زد، حالا در شکل دهی لحظات بد زنده گی هر انسانی را که در کابل زنده گی کند شکل میدهد. در برابر یکی از نانوایی های مکروریان متوجه شدیم که کودک 12 ساله نشسته و انتظار دارد تا کسی برایش چند قرص نان بخرد.
نا گهان همراهم به نزدیک این نانوایی رفت و از این کودک خواست تا به خانه اش برگردد. برایش گفت: پسرم بر خیز هوا سرد است و برف میبارد، ماندنت در برابر نانوایی سودی برایت نمی رساند، بر خلاف برایت هوای سرد آسیب پذیر است ممکن که بیمار شوی و این وضعیت برایت دشواری های دیگری را به بار می آورد. این کودک با تبسم پُر از دردش گفت کاکا دو قرص نان دیگر نیاز دارم تا ده قرص نان شود و امشب برای خانواده ام غذای کافی ببرم.
این کودک با مکس کوتاه، به همراهم گفت: “میفهمی کاکا در خانه ی ما دوازده نفر است، اگر امشب برای شان نان خشک نبرم ممکن آنها تلف شوند.” او به ادامه ی داستانش پرداخت: “پدرم به شدت بیمار است و مادرم نیز از جایش برخاسته نمی تواند، خواهران و برادرانم کوچک هستند، مادر بزرگ و عمه ام نیز با ما زنده گی میکنند.”
این کودک به ادامه ی داستانش پرداخت که به شدت آدم را وحشت زده می کرد و حتا اضطراب روانی انسان را چند برابر میکرد. او در ادامه افزود: “شب ها در همین هوای سرد بدون گرما و نان خوابیده اند، اما امشب بخت با من یار کرد و توانستم که چند قرص نان جمع آوری کنم، امشب خیلی خُرسندم که چند قرص نان دریافت کرده ام و امیدوارم که با خوردن این نان خانواده ام از مرگ نجات یابند، هر چه تلاش کردم راه دیگری به فکرم نیامد، تازه امروز به نانوایی آمدم دیدم که مردم برای نیازمندان نان میخرند و برای من نیز چندین قرص نان خریداری کردند.”
این روایت دردناک اشک از چشمان مان جاری کرد، همراهم برایش 5 قرص نان خریداری کرد و رویش را بوسید. در حالی که گلوهای مان بغض کرده بود، این کودک با متانت و لبخند پُر از دردش گفت: “کاکا من انتظار ده قرص نان را داشتم اما امشب 13 قرص نان به خانه ام میبرم، پدرم خیلی از این وضعیت خوش خواهد شد و امیدوارم که پس از این بتوانم با چنین رویکردی به خانواده ام کمک کنم تا زنده بمانند.”
وضعیت افغانستان پس از برگشت دوباره ی طالبان به قدرت بدتر از پیش شده است، میزان ناداری و گرسنه گی در افغانستان بیشتر از پیش افزایش یافته است و بر بنیاد آمارهای رسمی نهادهای معتبر جهانی در صورتی که حکومت فراگیر در افغانستان شکل نگیرد و نظام کنونی به رسمیت شناخته نشود، از هر سه کودک یکی آنها با ناداری دست و پنجه نرم خواهد کرد و حتا احتمال قربانی شدن شان نیز وجود دارد.
دو قرص نان دیگر نیاز دارم تا به خانه بر گردم
